چند وقتی هست که بطور خاصی ذهنم به سمت رویارویی هوش مصنوعی و انسان کشیده شده بطوری که هرزمانی که وقت پیدا کردم دوره کردن فیلمهای علمی-تخیلی در این ژانر رو از قلم ننداختم، سری ترمیناتور،سری ماتریس و این آخری هم فیلم “برتری“.
وجه مشترک همه این فیلمها وجود نوعی هوش “خود آگاه” هست که انسان رو دشمن خودش میدونه و برای از بین بردن اون تلاش میکنه. اینکه بشریت برای راحتتر شدن کارهاش چطور بی مهبا تلاش میکنه به جایگاهی که شاید محکوم به تباهی هست، برسه برای من جالبه. اگر به اخبار کامپیوتر علاقه داشته باشین حتماً شنیدید که سالیانه چقدر هزینه میشه برای بهبود تفکر بخشیدن به ماشین.
مثلاً کمتر از دو ماه پیش اعلام شد کمپانی IBM تونسته کامپیوتری با توان پردازش مغز انسان بسازه ( لینک )
یا شرکتی به نام vicarious تونسته سیستم هوشمندی بسازه برای شناسایی عکسهای کپچایی که بعضاً برای انسان هم تشخیص اونها سخته!
تمام این بحثها صرفاً مربوط به هوش مصنوعی و یادگیری ماشین مربوط نمیشه بلکه ریشه در نحوه استفاده ما از شبکه های اجتماعی و امکانات جدیدی داره که ما هرروز بصورت دیوانه وار از اونها استفاده میکنیم. چراکه تمامی سیستمهای هوشمند که نمونه بارز اون خود ما انسانها باشیم نیاز به “داده” داریم برای باهوش شدن و پیشرفت کردن و طبعاً میدونید وقتی در سایتهای اجتماعی شروع به ورود اطلاعات میکنیم در واقع داریم به جمع آوری اطلاعات در مورد خودمون کمک میکنیم و یا وقتی کامپویترهامون رو در درون جیبمون میذاریم و یا به مچ دستمون میبندیم و یا حتی در کفشمون جایگذاری میکنیم طبعاً اجازه میدهیم که بیشتر به حریم شخصی ما نفوذ بشه.
به نظرتون به کدم سمت پیش میریم؟ آیا واقعاً با خوشحالی تمام در حال ساخت موجودی برتر از خودمون هستیم؟ آیا سالیانه میلیونها دلار در مراکز علمی جهان سرمایه گذاری میشود تا هرچه زودتر فقط عده معدودی از ما زنده بمونند؟ آیا سرآخر کسانی مثل “تیم برنرزلی” که شروع کننده تفکر “open-data” هستند مورد سرزنش قرار خواهند گرفت؟
پ.ن : این بحث اونقدر جدی هست که افرادی مثل “ایلان ماسک” و “استفان هاوکینگز” در موردش صحبت کردند و اون رو پیش کشیدند، شاید بد نباشه کمی جدی تر به آینده خودمون فکر کنیم.
دیدگاه ها