افکار یک توسعه دهنده نرم افزار
اسمم میلاد فلاحی هست و علاقه خیلی زیادی به محصولات open source مثل لینوکس دارم. رشته تحصیلیم فناوری اطلاعات گرایش اینترنت و شبکه های گسترده هستش و در دانشگاه های .. مازندران - شمال - شهید بهشتی و فرهنگ و هنر تحصیل کردم . من در اواسط دهه هشتاد به صورت آماتور وارد دنیای بازی سازی شدم ابتدا با game maker و بعد با unity اما خیلی زود مسیرم رو تغییر دادم به برنامه نویسی همیشه معتقدم که یک توسعه دهنده وقتی می تونه همه چیو درک کنه و بفهمه پشت کد های primitive چه اتفاقاتی می افته که با یک زبان سطح پایین کار کنه مثل c . من با objective c شروع کردم و بعد سی و سی پلاس پلاس رو در حد آماتور یاد گرفتم . و بعد با جاوا آشنا شدم و خیلی متفاوت بود با زبان هایی که قبلا کار کرده بودم درواقع جاوا خیلی جذاب تر بود واسم و ادامه ش دادم.. از نظر من جاوا در شی گرایی انعطاف پذیر ترین و بهترین زبان برنامه نویسیه و کاتلی ندر آینده دنیای برنامه نویسی رو درگرگون خواهد کرد چرا که معتقدم باهوش ترین برنامه نویس های دنیا دور هم جمع شدن و این زبان رو به وجود آوردن. همچنین علاقه خیلی زیادی به تاریخ و علوم سیاسی دارم و معتقدم که همه باید بدونن که گذشته کشورشون چجوری بوده و مدام از خودشون بپرسن که ما به کدام سمت داریم می ریم و اگه جامعه مون از هر لحاظی رو به افوله فرار نکنیم و بمونیم مثل رنسانس اروپا جامعه مون رو اصلاح بکنیم چرا که هیچ کسی بجر خود ما در افولی جامعه مون روی کرسی اتهام نیست و مقصر خود ما ها هستیم و نباید خودمون رو تبرئه کنیم .
میلاد فلاحی
توهین به ملت های دیگه نتیجه چیه؟ ( خاک بر سری فرهنگی )
امروز برای اولین بار در سال جدید تصمیم گرفتم از کارم بگذرم و برم مناظره دو نفره از نزدیک ببینم .( دانشگاه شهید بهشتی )
وقتی رسیدم با یه فاجعه فرهنگی رو به رو شدم , اونم این بود که پرچم آمریکا و اسرائیل سر در دانشگاه فرش شده بود , به این هدف که هر کسی وارد دانشگاه میشه باید از روی پرچم آمریکا و اسرائیل رد بشه ,
منم انقدر ناراحت شدم ,,که همون موقع برگشتم,,
علت این همه نژاد پرستی چیه؟
کی یا چی این همه ما رو باد کرده که خیلی راحت به هر کسی یا ملتی که دلمون می خواد توهین کنیم؟ در گذشته با دو جمله در دو کتاب مواجه شدم که حس می کنم اینجور جملات بی تاثیر نیستن.
هنگامی که هارون الرشید و مامون در بغداد دست اندرکار نشر و بسط علوم و فلسفه بودند حد اکثر هنر معاصرین آنان در غرب همچون شارلمان و شوالیه هایش این بود که می توانستند اسم خود را بنویسند
واقعا نمی دونم ما دنبال چی هستیم..؟
این همه شعار این همه نمایش برای چیه..؟
هدفمون چیه..؟
چی مارو راضی می کنه..؟
چرا وقتی ما ده درصد یک موضوعی رو می فهمیم صد در صد واکنش نشون میدیم؟
مهم تر از همه چی باعث میشه که ما انقدر به خودمون ببالیم و خودمون رو بهتر از همه ملت ها بدونیم طوری که حاضریم پرچمشون رو آتیش بزنیم,
این همه به فرهنگ خودمون می بالیم شبانه روز ... که به چی برسیم..
در عین حال یک درصد به این فکر نمی کنیم که ما تو کل سال ۲ تا جشن داریم, یکی نوروز یکی چهارشنبه سوری که این دو تا جشن هزار تا کشته و زخمی به جا می ذاره.
به جای این که به ملت های دیگه توهین کنیم 365 روز سال یکم فرهنگمون رو ببریم بالا که کل دنیا دشمنمون نباشن.
باید بدونیم که همه اعتراض های ما نتیجه اعمال خودمونه ن.
راستش من به این نتیجه رسیدم که تو جامعه م یک فرنکشتاینی داره ظهور می کنه,,هیچ گرایشی به اندیشیدن ,, فکر کردن ,, وجود نداره ,, و واقعا برای آینده می ترسم