آیا در طول تاریخ 300 ساله ایران کشوری عقبمانده بوده است؟
آگاهی نسل های پس از عباس میرزا از شکاف های میان ایران و غرب تدریجی بود. آنان در ابتدا محو پیشرفت های تکنیکی و صنعتی غرب می شدند.برخی از ایرانیان که در نیمه اول قرن نوزدهم به اروپا سفر کرده و ذوق نوشتن هم داشتند مشاهده خود را به صورت سفرنامه در می آوردند آنان انقدر از دیدن اروپا و مقایسه آن با مملکت خودشان شگفت زده و مبهوت می شدند که نام سفرنامه هایشان را حیرت نامه می گذاشتند.
وقتی برای نخستین بار با بیمارستان، راه آهن ، تولیدات صنعتی ، کارخانهجات ، تماشاخانه ، تلگراف ، لوله کشی و غیره آشنا می شدند به تدریج متوجه جنبه های عمیق تر تمدن غرب شدند. محدودیت اختیارات حکومت ( در مقابل اختیارات نا محدود پادشاه ایران ) آزادی مطبوعات ،آزادی احزاب، انتخاب حکومت از سوی مردم ( در برابر مشروعیت الهی حکومت در ایران ) و پاسخگو بودن آنها و غیره به تدریج ایرانیان را تحت تاثیر خود قرار می داد. مشکل نسل بعد از عباس میرزا آن بود که آنان فقط با معضل شکاف بین ایران و فرب رو به رو نبودند بلکه به تدریج متوجه می شدند که غرب در عین حال منظما در حال پیشرفت بود. در حالی که هیچ روزنه ای در انتهای تونل عقب ماندگی ایران به چشم نمی خورد. به عبارت دیگر پرسش عباس میرزا ضمن آنکه به تدریج به نسل های بعد انتقال می یافت در عین حال ابعاد آن نیز گسترده می شد.
-نسل های پس از عباس میرزا پاسخ های متفاوتی به پرسش تاریخی وی دادند. برخی از آنان پادشاهان قاجار را عاملغقب ماندگی ایران دانسته اند. برخی دیگر انگشت اتهام را به سوی حکام ، فرمانروایان و رجال مستبد و خودکامه خود نشانه گرفتند. برخی به سروقت حمله اعراب به ایران رفتند و آن را عامل عقب ماندگی ایران پنداشتند.
برخی روحیه ، خلقیات و فرهنگ خاص ایرانیان را مسبب وضعیت فلاکت بارایران داسته اند و قص علی هذا. تا رسیدیم به قرن بیستم و ورود افکار و اندیشه های مدرن به ایران. یکی ازجریانات مهم فکری که به تدریج از نخستین دهه های قرن بیستم وارد ایران شد مارسیزم بود. بخشی از جهان بینی های این ایدئولوژی از قضای روزگار مرتبط با پرسش شاهزاده ( عباس میرزا ) ایران بود پاسخ مارکس یک تفاوت بنیادی با تمامی پاسخ های ظرف یک قرن گذشته به پرسش های عباس میرزا داده شده بود داشت که نوشتن توضیح درباره آن در این مقاله نمی گنجد.
از جمله تحولات مشخص ومهمی که مستقیما در ارتباط با بحث عقب ماندگی ایران قرار می گیرد خاموش شدن چراغ علم در ایران است.
در طی قرونی که غرب از خواب گران قرون وسطی سر بر می داشت و رنسانس به همراه انقلاب علمی ، تصور انسان غربی از خود و جامعه اش دگرگون نموده و انقلاب صنعتی اسباب پیدایش جامعه نوین غربی را پایه گذاری می نمود، در ایران از چنین تحولاتی کمترین خبر و اثری نبود پس از چندین قرن که علوم طبیعی به کل ایران رخت بربسته بود نخستین بار در نیمه اول قرن نوزدهم بود که ضرورت فراگرفتن این علوم در ایران به وجود آمد ( حدود 9 قرن پس از غرب ). این امر برای نخستین بار توسط عباس میرزا و بعد از پنجاه سال توسط امیرکبیر هم صورت گرفت.
اما سوال؟ چرا این مسئله که ایران و ایرانیت از مظان اتهام عقب ماندگی تبرئه شده و مقصر دیگری بر کرسی اتهام قرار می گیرد؟
--پاسخ نویسنده: پاسخ این سوال باز می گردد به روحیه یا درست تر گفته باشیم نگاهی که ما ایرانی ها نسبت به فرهنگ و تمدن و تاریخ خودمان داریم. نگاهی نژادپرستانه ، غلو آمیز ، آرمان گرایانه،رویایی و همراه با تعصبات نژادی و عاری از واقع بینی .
ما ایرانیان نوعا خود را از اقوام وملل دیگر ، از همسایگانمان گرفته تا اقوام و نژاد های دیگر،بالاتر و برتر می پنداریم. ادبیات نوشتاری و گفتاری ما مملو از فخر و مباهات به تاریخ غنی سرزمین پر افتخار ایران آریایی تبار است. ما شبانه روز از فرهنگ و تمدن پر بار، غنی ،و شکوهمند تاریخ ایران سخن می گوییم . منظما گزاره هایی از این دست را برای خود تکرار می کنیم که تمدن غنی وپربار و کهن ایران خدمات ارزنده ای به پیشرفت تمدن بشری نموده و بشریت دین زیادی به ایران و ایرانیان در طول تاریخ داشته اشت. مرتبا می گوییم ملت بزرگ ایران، ملت شریف ایران، ملت سربلند و رشید ایران ، خلیج همیشه فارس و قص علی هذا.
هیچوقت هم از خودمان نپرسیده ایم که ارسال این همه تاج گل ، این همه نسبت به خود و گذشته مان احساس سربلندی و افتخار کردن ، این همه بالیدن به نژاد ایرانی ، به تاریخ و فرهنگ ایرانی بر چه اساس و پایه ای می باشد؟
واقعیت این است که ملتی که این همه به خود می بالد ، این همه خود را بزرگ و سربلند می پندارد. واضح است که به هیچ روی نمی تواند بپذیرد که عقب مانده است.
شاید اگر ما آنقدر عقب مانده نمی بودیم دلیلی نداشت که منظما به گذشته و فرهنگمان این همه ببالیم .چون رهبران،نویسندگان اروپایی ، هندی ، آرژانتینی مدام نمی گویند ملت برگ نروژ ،مردم قهرمان هند و قص علی هذا.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
شرط اول رفتن به دنبال کشف علل عقب ماندگی ، شرط اول رفتن به دنبال یافتن پاسخ های شاهزاده عباس میرزا آن است که در وهله اول صورت مسئله را بپذیریم.
خوبه بعضی وقتا با تاریخ رجوع کنیم و به خودمان همه علامت سوال های ذهنمان را پاسخ دهیم.
دیدگاه ها